(این نوشته را پیش از یافتن عشق نوشته ام.سالها قبل…امروز که نگاهش کردم احساس کردم گرچه من مثال نقض این نوشته ام اما مشکل همچنان وجود دارد..مشکل تنهایی زنهای مدرن در دنیایی که قوانینش را مردها نوشته اند)
نمیشود هم فمنیست باشم و روشنفکر هم مثل خاله خانوم هشتاد ساله همه مسایلم را برای خودم نگه دارم و فقط با ابجی کوچکه ام راجع بهش پچ پچ کنم.
نمیشود که من ذهنیت باز داشته باشم، مدرن فکر کنم بعد مثل دختر فخری خانوم که ته کوچه نذر میدهند فکر و ذکرم این باشد که مردم یکوقت فکر نکنند که من دختر نیستم و هی از همه قایم کنم که کسی توی زندگیم بوده یا هست…
نمیشود که من من باشم بعد همه اش مراقب باشم که روسریم مثل خانم های چیتان فیتان روی سرم بایستد… که همه ازم راضی باشند..که همه عکس العمل هایم به موقع باشد. نمی شود هم مثل یک دختر کوچک ز یر باران بدوم و هم مثل خانم خوشگله زیر باران ناز کنم و کت واک بروم.
زن مدرن بودن توی ایران یک جنگ است.جنگی که تمام نمی شود.جنگی که تویش تنهایی.و من توی این سنگر کم جمعیت زن های مدرن ایستاده ام. نه من..نه اینکه من خاص باشم.خیلی از زنهایی که می شناسم توی همین سنگرند و این، یعنی انتخاب همیشه ی تنهایی.یعنی خیلی ها حرفت را نفهمند .خیلی ها مسخره ات کنند ومردها عموما از تو بترسند.واقعا هم وحشتناک است زنی که نه طلا میخواهد نه عروسی نه خانه نه ماشین ..نه توقع دارد که طرف برایش تدارک خاصی ببیند نه شال انگشتر میخواهد نه بکارتش را میفروشد حتما یک ایرادی توی کارش هست زنی که اینقدر ذهن سنتی تویش کمرنگ است از کجا معلوم که تواند شریک زندگی باشد … اوه بله… اولش خیلی جالب است دیدن زنی با این صفات امید را در دل خیلی مرد های روشنفکر زنده میکند.خوشحالند که جهان دارد تغییر میکنند و به زنهایی مثل ما به عنوان محصولات ازمایشی از لابراتوار حرکت ازسنت به مدرنیته نگاه میکنند. اما حتی ان ها هم ته دلشان عموما ارزشی را که برای زنهای گران قیمت قائلند برای زنهایی مثل من قائل نیستند.ما به درد حال کردن میخوریم نه به درد زندگی طولانی مدت .زندگی طولانی کنار ما خیلی تحمل میخواهد و ایستادن مقابل جامعه ای که قوانیننش را تا بوده مرده ا گذاشته اند. . اوایل خیلی خوب است زنی که از شما توقع ندارد خانه خاله خانباجیش بیایید. زنی که از شما توقع ندارد خانه و ماشین داشته باشید. زنی که حتی رستوران گران قیمت رفتن هم جذابیتی برایش ندارد…. زنی که سعی نمیکند جیب شما را خالی کند.زنی که مشکلی با دوستان مونث شما ندارد.موبایلتان را نمیگردد توی خیابان و مهمانی خط نگاهتان را دنبال نمی کند. اما ایا این تمام یک زن مدرن است؟
این پنجاه درصد از دید دنیای مردسالار ماست.به عبارت دیگر عاشق همچین زنی شدن آسانترین کار دنیاست.آن چزی که سخت است این است که چطور کنار این زن میشود ماند..زنهایی که اینقدر خرند که حتی نمی دانند باید طلا اویزان کنند.آرایشگاه فلان و بهمان بروند. زنهای کم توقع.زن های مجانی. اما مشکل زندگی با ما زنهای مدرن دقیقا در پنجاه درصد دوم رابطه است که شروع میشود یعنی وقتی مردی جرات میکند برای زندگی با ما زیر یک سقف بیاید:اقا که نه چک زده نه چانه و خیلی از داشتن یک زن مدرن خوشحال است یکدفعه متوجه میشود که ای بابا! داشتن یک زن مدرن یعنی اینکه نصف کارهای خانه را باید خودت انجام بدهی ..
مثلا زن مدرن لزومی در اشپزی به عنوان وظیفه دائمیش نمی بیند.بخصوص وقتی غذای اماده هست.لزومی نمیبیند بلند نخندد. سرش را پایین بیندازد و در مقابل بیعدالتی های کوچک توی صف و … اعتراض نکند.لزومی ندارد که همیشه زیبا و اراسته باشد.همیشه یک کلمه محبت امیز برای مرد مورد علاقه اش داشته باشد.مجیز مادر شوهرش را بگوید …..یاد گرفته که خودش را همینجور با ضعف هایش دوست داشته باشد. فهمیده که اگر دوست ندارد ، لزومی ندارد با خانواده طرف رفت و امد کند. لزومی ندارد زن خوب فرمانبر پارسا باشد.دامنش را از حد لازم کوتاهتر ندوزد و لزومی ندارد حرفش را رک نزند.لزومی ندارد خانه دار باشد.لزومی ندارد دوستی هایش را وقتی ازدواج کرد به هم بزند. ….
عوضش احترام و برابری توی رابطه هایش میخواهد.اعتماد.صداقت و بلوغ.
واینجاست که زنهای مدرن با مرده ای مدرن به مشکل برمیخورند. مردها خوششان میاید که مجبور نیستند با خاله و خانباجی زنشان بروند و بیایند.اما خوششان نمیاید هم عین همان رابطه در مورد خودشان اعمال شود.اوه نه! این کار بی احترامی تلقی میشود.
مردها خوششان میاید زنها هویت اجتماعی داشته باشند و موفق باشند.اما نوه دایی عمه شان باید حتما نجابت شما را بپسندد تا شما به نظر مرد مقبول بیایید .
مرد ها خوششان میاید زن ها خوشتیپ باشند اما خورشت الو مسمایشان بایستی مثل مال مادرشان باشد تا زن بودن انها به رسمیت شناخته شود .
مرد ها خوششان میایدزنها خوش لباس باشند… خوششان می اید خوش سلیقه باشند….به شرطی که چاک لباسشان غرور برادر بزرگتر طرفشان را زیر سوال نبرد.
مرد ها دوست دارند با دوستان مونثشان رابطه داشته باشند و به نظرشان خیلی طبیعی است که زن مدرن در این مورد مشکلی ندارد.اما اصلا خوشحال نمی شوند که رابطه زنها با دوستان مذکرشان ادامه بیابد….اگراجازه میدهند لطف میکنند و یکی به حساب خودشان میگذارند تا بعدا زنها دینشان را به گونه ای ادا کنند.
مرد ها خوشحال میشوند از اینکه زنهای مدرن اینقدر درکشان میکنند که می خواهند انها دنبال رویاهایشان بروند … اما واقعا احساس عدم امنیت میکنند اگر زنها بخواهند دنبال رویاهایشان بروند.
این جوری هاست که شور و شوق اولیه در داشتن یک زن مردن به عنوان همره جایش را به وحشت و احساس عدم امنیت میدهد.به احساس مرد نبودن.فرمانده نبودن.نفر اول خانه نبودن … مرده ا ترجیح میدهند از دست ما فرار کنند و به سراغ دختر فخری خانم که ته کوچه نذر میدهد بروند.که ندانند گذشته طرف چی بوده. که یک عالمه طلا بخرندو مهریه بدهند.که جیغ بشنوند و موبایلهایشان چک بشود و زن هایشان با مادرهایشان آرایشگاه بروند و خود مردها اخر هفته خانه مادر زن جانشان اینقدر الو مسما خورند که کم کم شکمبه شان آویزان شود و حس کنند که مردند و نفر اول خانه…
اره دنیا برای ما اینجوری هاست .زن مدر ن بودن نبردی هر روزه است .