1.برگه انتخاب واحدم را همراه پاسپورتم می گذارم روی پیشخان گیشه
.دختر نگاهی به پاسپورتم می کند و می پرسد:ایرانی هستی؟
– آره
پاسپورت را همراه بلیط بهم بر میگرداند و می گوید:پرسپولیس را دیده ام.خیلی غم انگیزه.
از فرصت استفاده می کنم:اما حقیقته. لغت به لغتش اتفاق افتاده.
دختر سر تکان می دهد. به همدردی به گمانم.قلبم پر از شادی است . پرواز می کنم به سمت در ورودی موزه: مرسی مرجانه ساترا پی.
2.از در که می روم تو دو تا از بچه های کلاس با خوشحالی اعلام می کنند که پر سپولیس را دیده اند: چطور بود؟
عالی.همه اش یاد تو بودیم و چیزهایی که برامون از ایران تعریف کردی.
ذوق می کنم.فکر میکنم مرجانه ساترا پی با اثرش یک عالمه زحمت همه ماها را که سعی میکنیم یک تصویر آلترناتیو از ایران بدهیم آسان کرده.حالا وقتی راجع به ایران با آدم ها صحبت میکنم بهشان توصیه میکنم که این انیمیشن را ببینند.احساس می کنم بالاخره بین فیلم هایی که همه شان راجع به آدم های بدبخت غیر واقعی هستند(و از قضا همیشه هم جایزه می گیرند) و تصویر های غیر واقعی تلویزیون و روزنامه ها از ایران که همه اش زنان چادری دارند زیر عکس امام عربده می زنند یا احمدی نژاد لباس احرام تنش است… منهم یک جایی تعریف شده ام .یک جایی وجود دارم.وجودم واقعی است….مرسی مرجانه ساترا پی
مريم صفا
مارس 27, 2008 @ 20:20:45
من كه وسط ديدنش زدم زير گريه. واقعن نمي تونستم انقدر هجوم واقعيت رو تحمل كنم.
aras
مارس 21, 2008 @ 08:08:28
Jeiran jan eidet kheili mobarak bashe
tavallodet ro ham tabrik migam
ghaleban tassavor mishe ke tanhayy yejoor sakhtie ke bayad tahammol kard ta be sar berese
vali bazi vaghta ehsas mikonam ke bakhshi az zendegye va hameye sakhtia o rahatiash, belakhare ye tajrobast
va mishe zendegysh kard, serfan lazem nist tahammolesh konim
film marjan satrapi ro too cinema-tec didam
bebin shayad harfayy mizane ke adam hezar bar shenide va be zaboon miare
vali didanesh inja dar france va bad az 2 sal, por ashkam kard
dastesh dard nakone
daste tamame kasaii ke mihaneshoono faramoosh nemikonan va zahmat mikeshan baraye keshvareshoon dard nakone